اطلاع از بروز شدن
پنج شنبه 88 آبان 7
همین الان (ساعت 11:12)برای بار دوم از فرودگاه میآیم.. یک بار صبح ساعت 5:30 رفته بودم برای پرواز ساعت 6.. و یک بارهم برای پرواز ساعت 10:15 .. به هرحال نشد و به دلیل ناهماهنگیهایی که نمیدانم از کجا آب میخورد قسمت نشد که چشم به آن صحن و سرای ملکوتی بدوزیم.. اما همین که دو بار به فرودگاه بروی و با حسرت برگردی نشانهی نگاه لطف آقاست.. به دوستان وبلاگنویس همراهمان هم گفتم: شک نکنید که این هم خودش یک زیارت است که تا نیمهراه بیایی و نتوانی بروی.. خود ارباب میداند که با اشتیاق رفتیم تا آستان بوسش باشیم؛ حالا که نمیشود از همین فرودگاه تهران سلامی میکنیم.. مگر نه آنکه در اذن دخول حرمش میخوانیم که: اشهد انک تری مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی.. شاید این سلام که از روی دلشکستگی و حسرت است بیشتر کارگر افتد و جوابی درخورتر داشته باشد..
مولای غریبم! حسرت هشت هشت هشتاد و هشت به دلمان ماند.. اما میدانم جبران خواهی کرد.. شک ندارم.. در ادامهی «از یاد نمیبرمهای » پست گذشته، این زیارت را نیز از یاد نخواهم برد..